اختصاصی مجله روزهای زندگی– سرزمین رویایی– اولین خاطره دورم شبی بود که گرگ به روستا زد. شبی که آنقدر برف آمده بود که در خانهها باز نمیشد و خانهها گرم نمیشدند. مادرم از اواسط پاییز کرسی گذاشته بود. مثل همه سالها و همه اهالی. زمستان همیشه برای ما که در …
توضیحات بیشتر »