اختصاصی مجله روزهای زندگی– قتل در باران – هوا رو به تاریکی میرفت و باران که ساعتی پیش شروع شده بود، هر لحظه شدیدتر میشد. رانندهای فریاد میزد: «هفت تیر… هفت تیر…» پریناز که کاملا خیس شده بود، به سمت او رفت. خواست در عقب را باز کند، ولی راننده گفت …
توضیحات بیشتر »