پانته‌آ سیروس:عاشق کارهای تاریخی هستم

پانته‌آ سیروس
 

اختصاصی مجله روزهای زندگی – گفت‌وگوی اختصـــاصی با پانته‌آ سیروس: عاشـق کارهای تاریخی هستم
در مصاحبه‌ها چندان اهل تعریف و تمجید از کسی نیستم، اما وقتی با پانته‌آ سیروس گفت‌وگو کردم، این سوال در ذهنم ایجاد شد که چطور می‌شود یک فرد در بیشتر زمینه‌های غیرهنری مهارت بالا داشته باشد که دقیقا مرتبط و هم‌راستا با بازیگری است، اما کمتر مورد توجه کارگردان‌ها قرار بگیرد؟ بخش از این کوتاهی شاید به رسانه مربوط است.
گفت‌وگوی ما را با پانته‌آ سیروس، بازیگر نقش عمه گوهر در سریال «برف بی‌صدا می‌بارد و روناک در سریال «آتش در گلستان» از دست ندهید.
تاثیرگذاری در نقش‌هایی که به شما محول می‌‌شود زیاد است. این را در نقش عمه گوهر یا روناک دیده‌ایم. به نظر می‌رسد تاثیرگذاری برای شما اولولیت است؟
من هر کاری که می‌کنم به‌طور یقین فقط برای سرگرمی نیست. اگر هم شمه‌ای جنبه سرگرمی داشته باشد، جنبه‌های رشد و یادگیری در آن دیده می‌شود. مثلا من ورزش‌هایی را که انتخاب می‌کنم معمولا تا گرفتن کارت مربیگری ادامه می‌دهم تا چم و خم کاری را که شروع کرده‌ام به دست بیاورم.
چطور شد به پروژه «برف بی‌صدا می‌بارد» دعوت شدید؟
با آقای پوریا آذربایجانی با پروژه «اینجا همه‌چیز خوب است» کارم را شروع کردم و برای این کار جایزه گرفتم. بعد از آن در «نوار زرد» این همکاری ادامه‌دار شد و به پیشنهاد ایشان وارد سریال «برف بی‌صدا می‌بارد» شدم.
پیشنهاد این نقش برایتان عجیب نبود؟
وقتی فیلم‌نامه را دیدم از نقش پیشنهادی تعجب کردم. در ابتدا گفتم به دلایل خاصی به درد من نمی‌خورد، اما بعدا مشخص شد قرار است فرم جدیدی از کاراکتر به وجود بیاید و این در حالی بود که من برای به وجود آمدن هر اتفاق جدیدی آماده‌ام.
عمه گوهر کیست؟
یک زن باایمان است. ایمان به تمام آنچه می‌گوید و تا به امروز انجام داده است. ایمانی که سبکبالش می‌کند، خردی که سعی می‌کند با اتکا به آن روشنی‌بخش زندگی اطرافیانش باشد. گوهر فرزندانش را به جنگ می‌فرستد. نه این‌که مادر نیست، که شیرزن است و اگر امکانش بود خودش هم می‌رفت تا از سرزمینش دفاع کند.
بیشتر از عمه گوهر بگویید. چه کاری صورت گرفته که دوست‌داشتنی باشد؟
به نظر من در بیشتر فیلم‌نامه‌ها، یک‌سری دیالوگ‌ها وجود دارد که با این‌که در جوهر خود سرشار از خرد است، ولی آن‌قدر درگیر کلیشه و روزمرگی شده که بیننده قبل از بازیگر از حفظ می‌گوید. معمولا این‌گونه عمه‌ها گفته‌اند صبوری کن، خدا بزرگ است و… بعضی وقت‌ها مطلب را باز و ادا می‌کنی و به حل مساله تکیه داری و این باورپذیر است.
اگر نویسنده یا کارگردان مخالف این تغییر باشند چه کار می‌کنید؟
اگر کارگردان مخالف باشد در نهایت حرف آخر را ایشان می‌زند، ولی من حتما تمام دلایل خود را مطرح می‌کنم و امیدوارم هیچ‌گاه این فرصت از من گرفته نشود.
پس چه خوب است به بازیگر خلاق هم اجازه تغییر دیالوگ بدهند تا دیگر شاهد نقش‌های کلیشه‌ای نباشیم.
بله، دقیقا موافقم. یکی از اشکالات سریال‌ها این است که فقط می‌خواهند قصه پیش برود. من اگر قرار باشد شخصیتی را تکرار کنم برایم جذاب نیست. باید از خودم اثر خلق کنم یا حداقل در این مسیر تلاش کنم.
این نوع خوب بازی کردن در نقش عمه گوهر، آیا این‌گونه بوده که کمی شبیه عمه گوهر هم باشید؟ این شباهت از کجا ناشی می‌شود؟
نگاه شخصی خودم به جهان خیلی شبیه عمه گوهر است. در زندگی خودم سعی می‌کنم صرفا حضور نداشته باشم و تاثیر بگذارم و تاثیر دریافت کنم. این یک برد دوجانبه است. ضمن این‌که من دوران جنگ را دیده‌ام. من متولد 1353 هستم و زمان جنگ و موشک‌باران به واسطه کار پدرم درست جاهایی بودم که این چیزها را از نزدیک دیده‌ام، یعنی با صدای موشک و تیر و آژیر قرمز بیگانه نیستم، برای همین این ژانرها را خودم در کودکی تجربه کرده‌ام.
شما هم‌زمان با نقش عمه گوهر نقش روناک را در «آتش در گلستان» بازی کرده‌اید که هر دو متفاوت هستند. این خلاقیت نشات‌گرفته از چیست؟
در حقیقت هر دو هم گوهر هم روناک را در خودم سراغ کردم و نزدیک‌شدن به آنها برایم بسیار جذاب بود، به‌خصوص که کار بسیار سختی به نظر می‌آمد و باز هم علاقه من به انجام کارهای سخت. گاهی پیش می‌آمد تا ظهر روناک بودم و از ظهر به بعد گوهر. به‌هرحال اگر در خودم نمی‌دیدم مطمئن باشید نمی‌پذیرفتم. ظاهرا بعد از پخش هر دو سرافکنده نیستم.
قبول دارید پوریا آذربایجانی ریسک بزرگی کرده و شما را برای نقش عمه گوهر انتخاب کرده است؟ اما چه اتفاقی می‌افتد که این ریسک از طرف ایشان جواب می‌دهد؟
قطعا هوشمندی پوریا آذربایجانی دخیل بوده است. البته من شنیدم که قبل از من به چند نفر این نقش را پیشنهاد دادند، ولی کسی نپذیرفته بود. پس از بررسی و خواندن نقش و طراحی آن در ذهنم با کارگردان گفت‌وگو کردم و با هم بسیار هم‌راستا بودیم در حدی که جناب آذربایجانی گفتند این کوتاه‌ترین جلسه تحلیل نقش با بازیگر بود که من تا الان داشته‌ام.
اعتماد دوطرفه بین کارگردان و بازیگر می‌تواند گوهرهای زیبایی را در سریال‌ها و فیلم‌ها به وجود بیاورد. نظر شما چیست؟
دقیقا معتقدم اگر این ارتباط درست بین بازیگر و کارگردان صورت بگیرد ما شاهد نقش‌های جذاب و تاثیرگذاری در صنعت سریال‌سازی و سینما هستیم.
میمیک صورت شما خیلی به نقش‌های تاریخی نزدیک است. خودتان قبول دارید؟
ظاهرا این‌طور است و این باعث خوشحالی من است. بازی در نقش‌های تاریخی علاقه بچگی من است. نقش بی‎بی مریم بختیاری در «بانوی سردار» تمثیل همای سعادت بود چون تمام کودکی‌ام را دوباره زندگی کردم. بوی خانه‌های کاهگلی، اسب‌سواری، صخره‌نوردی و… اتفاقات جذاب برای من در «بانوی سردار» بود. وقتی نقش این بانوی تاثیرگذار را بازی می‌کنی، در خودت هم احساس مسوولیت می‌کنی.
چگونه توانستید نقش بی‌بی مریم را بازی کنید با سختی‌های ایفای نقش در کارهای تاریخی؟
برای انجام این‌گونه نقش‌ها هم‌زمان به آمادگی جسمانی و روحی نیاز داریم. خوشبختانه همیشه سعی کرده‌ام در این آمادگی به سر ببرم. میزان درگیری و آشنایی من با رشته‌های مختلف ورزشی باعث شد این اعتماد را به خودم داشته باشم.
از روناک در سریال «آتش در گلستان» بگویید.
فیلم‌برداری این سریال خرداد 1400 شروع شد. روناک یک دختر کرد و فارغ از اتفاقات شهری است. من برای این‌که روناک باشم باید در مورد جغرافیایی که روناک در آن متولد و بزرگ شده بدانم و اگر می‌توانم تلاش کنم تا آن را تجربه کنم. گل‌مالی، بیل‌زدن، گوسفندچرانی و اتفاقات دیگر را باید انجام دهی تا بتوانی در نقش حل شوی.
با این همه خلاقیت، چرا کمتر از شما استفاده می‌شود یا شاهد تکرار بازیگران هستیم؟
این سوال خودم هم هست. البته بیشتر در مورد تکرار بازیگرانی که بازیگر نیستند! تعارف هم ندارم. بازیگری از نظر من بسیار جدی‌تر از بازی بازی جلوی دوربین است که متاسفانه بیشتر شاهد بازی بازی هستیم تا بازیگری و خلاقیت. لطفا سوال بعدی!
از «اینجا همه‌چیز خوب است» بگویید.
این کار اولین تجربه سینمایی من بود. در این فیلم مادر یک دختر بیست‌وچند ساله‌ای بودم که یک اتفاق فاجعه‌بار برای دخترم، زندگی او و خانواده را دستخوش سلسله جریان‌های آزاردهنده و سخت کرد. به‌راحتی نقش را پذیرفتم و خیلی با آن ارتباط برقرار کردم و خوشبختانه برای آن نقش هم جایزه دریافت کردم.
این روزها اعتراض همکاران شما زیاد شده است. خودتان اهل حاشیه و اعتراض هم هستید؟
اهل حاشیه نیستم، اما اعتراض خودم را به حق مطرح می‌کنم. فکر می‌کنم دوره و زمانه به هم کار داشتن خیلی وقت است تمام شده. کاش کمی از هم فاصله بگیریم و به همدیگر کاری نداشته باشیم.
شما درست روز اول عید به دنیا آمده‌اید؟
من روز اول عید به دنیا نیامدم و شناسنامه‎ام را آن روز گرفته‌اند. متولد بیست‌وپنج اسفند هستم.
خیلی ورزشکار هستید؟
ورزش برایم یک تفریح به‌شدت سالم و پرفایده است، یک‌جورهایی هم خوش می‌گذرد و هم نتیجه‌اش روی بدن هیجان‌انگیز است. سنگ‌نوردی، اسب‌سواری، دوچرخه کوهستان، تیراندازی، یوگا، اسکی و… را برخی به‌صورت فصلی و برخی به‌صورت دائم در زندگی انجام می‌دهم.
از خودتان بیشتر بگویید.
در کودکی همیشه لیدر بودم. بسیار پرانرژی، اما بسیار کم‌کالری‌ام (خنده). عاشق یادگرفتن هستم و این از نظر من انتها ندارد. کاراکتر من به‌طور کلی متمرکز، اما پرانرژی است. در زندگی شخصی منظم و قانون‌مدارم. به اصولی معتقدم که برایم بسیار شخصی و کارآمد است.
مهم‌ترین سکانسی که بازی کردید و خیلی به دل‌تان نشست؟
پاسخ سوال شما را این‌طور می‌دهم که من برای تک‌تک سکانس‌هایم زحمت می‌کشم و آنها را زندگی می‌کنم. سکانس خاصی را نمی‌توانم اسم ببرم.
در پایان چه صحبتی دارید؟
امیدوارم این گفت‌وگو در جهت سخت‌تر کوشیدن و جدی‌تر گرفتن بازیگری حرفی داشته باشد.
روزهای زندگی: برای خانم پانته‌آ سیروس و خانواده محترم‌شان سلامتی و موفقیت روزافزون آرزومندیم.

مینا پیروزیان
حامی کوماهی

درباره ی javad

مطلب پیشنهادی

عشق

ضایعات عشق و آریوی مخوف

اختصاصی مجله روزهای زندگی– ضایعات عشق و آریوی مخوف-  مهرداد که با سرعت می‏راند، وسط …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *