اختصاصی مجله روزهای زندگی – نوجوانم هنوز کودک است
به دلیل تغییرات اساسی دنیای امروز، پرورش فرزند اهمیت دوچندانی پیدا کرده است. پیچیدگیهای دنیای مدرن بهپیچیدگی روابط فرزند و والدین دامن زده، در نتیجه گاهی پدر و مادر با مسایل و مشکلاتی روبهرو میشوند که برای آن راهحلی پیدا نمیکنند یا تصور میکنند در تربیت فرزند خود به بنبست رسیدهاند. «روزهای زندگی» با توجه به اهمیت فرزندپروری و نیاز و درخواست شما خوانندههای گرامی تصمیم گرفته این صفحه را تقدیمتان کند. خوشحال میشویم دغدغههایتان را درباره مسایل مرتبط با پرورش فرزند با ما در میان بگذارید تا ما در این راه کنارتان باشیم و شما را راهنمایی کنیم.
شماره پیامک: 30007017 شماره واتسآپ : 09050637520
خانم جوان 42 سالهای به نام مریم وارد اتاق مشاوره شد. از او خواستم علت مراجعه را بازگو کند. گفت:
دخترم همتا 16 سال دارد، ولی مانند یک دختربچه 8 -9 ساله رفتار میکند. نمیدانم با او چه رفتاری داشته باشم.
منظورتان دقیقا چه رفتاری است؟
حدود شش ماه است که میتواند خرید کند. قبل از آن حتی جرات نداشت به فروشگاه برود. حتی یک آدامس هم نمیتوانست برای خودش بخرد. هیچ آدرسی را بلد نیست. هیچکدام از خیابانها را نمیشناسد. برای انجام تکالیفش به کمک نیاز دارد. غذا پختن حتی در حد رفع نیاز هم بلد نیست.
گفتید شش ماه است که میتواند خرید کند. چه موضوعی باعث شد که این کار را انجام دهد؟
این موضوع به شدت آزارم میداد که برای کوچکترین نیازش مرا مجبور میکرد. یک روز برای انجام تکالیف مدرسهاش به آبرنگ نیاز داشت و اگر آن را تهیه نمیکرد، نمره کلاسیاش را از دست میداد. وقتی از من تقاضا کرد که آبرنگ را برایش تهیه کنم، عصبانی شدم و گفتم خودت باید این کار را انجام بدهی. ابتدا مقاومت کرد، سپس حسابی گریه کرد و زمانی که دید رفتارهایش هیچ تاثیری در من ندارد، مجبور شد خودش این کار را انجام دهد و از همان روز به بعد حداقل این یک کار را میتواند انجام دهد.
در طول دوران رشد همتا از 10 سالگی به بعد، چه مسوولیتهایی را به او واگذار کردهاید؟
میدانم مقصر همه اینها خودم هستم. در دوران کودکی نمیگذاشتم دخترم سختی بکشد. تمام کارهایش را خودم انجام میدادم. خودم با نامادری بزرگ شدم و زندگی سختی داشتم. به همین دلیل میخواستم همتا در کمال آرامش و آسایش بزرگ شود. همیشه فکر میکردم برای یادگیری فرصت زیاد است و به مرور خودش همهچیز را یاد میگیرید. غافل از اینکه بچهها خیلی زود بزرگ میشوند و آموزش در این زمینه خیلی تاثیر دارد. خواهش میکنم کمکم کنید. احساس میکنم اگر الان یکباره به او فشار بیاورم تا همه چیز را یاد بگیرد، از آن سوی بوم بیفتد.
نگران نباشید. اگر همتا یاد گرفته خرید کند، موارد دیگر را نیز یاد خواهد گرفت. فقط هم شما و هم همتا به مهارتآموزی نیاز دارید که در چند جلسه حتما آموزش خواهید دید.
والدین همیشه باید به یاد داشته باشند که دیر یا زود فرزندشان 18 ساله میشود و خانه را برای دانشگاه، کار یا کلاسهای مختلف ترک میکند و آنها نمیتوانند مانند گذشته کنترلش کنند. اما چقدر برای محیط بیرون آماده است؟ به اندازه کافی بزرگ شده است؟ میداند چطور باید مثل یک بزرگسال رفتار کند یا تنها همان کودکی است که بدون مادرش وارد یک محیط جدید شده است؟ آیا نوجوان شهر محل زندگیاش را میشناسد؟ مسیرها را بلد است؟ میداند نیازهایش را از کجا برآورده کند؟
برای یک نوجوان خیلی چالشبرانگیز است که ناگهان با شهری روبهرو شود که آن را نمیشناسد. اجازه دهید نوجوانتان برخی مسیرها را به تنهایی برود، شهر را به او بشناسانید و این اعتماد را به او بدهید که از پس مسیرها و راههایی که نمیشناسد، بر میآید.
آیا نوجوان شما قدرت تصمیمگیری دارد؟ میداند برای رنگ و نوع لباسش چه کند یا مردد است و از شما کمک میخواهد؟ از 10 سالگی به بعد باید تصمیمها را به عهده خود کودک قرار داد. باید به او کمک کرد، ولی تصمیمگیرنده نهایی باید خودش باشد تا در 18 سالگی بتواند بالغانه تصمیم بگیرد و ناگهان در جامعه تنها نماند و به دیگران متوصل نشود.
نوجوانی که در 17 سالگی از دست دوستانش گریه میکند و هنوز میگوید نمیداند چرا نمیتواند دوستانش را نگه دارد و دوست صمیمی ندارد و با بغض از دوستانش میگوید، به آموزش مهارتهای اجتماعی نیاز دارد و باید این موضوع را جدی گرفت.
اگر نوجوان هنوز یاد نگرفته به خاله، پدربزرگ و … سلام کند و با چشمک و ایما و اشاره در مهمانی کنترل میشود و حتی نمیتواند سر میز برای خودش غذا بکشد، زمانیکه وارد دانشگاه شد، نزد اساتید و همکلاسیهایش نمیتواند یک فرد بالغ باشد و همین موضوع باعث پایین آمدن عزتنفسش در اجتماع میشود.
باید به او پسانداز و خرج کردن در طول ماه را آموزش داد. مدیریت مالی مساله مهمی است که حتما باید در خانواده آموخته شود، پس آن را جدی بگیرید.
همه این مواردی که گفتم به مهارتآموزی نیاز دارد و همتا قطعا با آموزش به یک دختر بالغ تبدیل خواهد شد. مادر همتا خوشحال از اتاق مشاوره رفت و قرار شد جلسه بعد با دخترش مراجعه کند.
نویسنده:آرزو آزاد
روانشناس کودک و نوجوان