اختصاصی مجله روزهای زندگی – افسون، 16 ساله: زندگی را بدون او نمیخواهم – دختر زیبای 16 سالهای به نام افسون وارد اتاق مشاوره شد. با کنجکاوی و نگرانی خاصی نگاه میکرد. به نظر میرسید دنیایی از سوال در ذهنش دور میزند. پس از سلام و احوالپرسی، در پاسخ به این سوال من که چه چیزی باعث شده به مرکز مشاوره مراجعه کند، با نگرانی، صدایی آرام و چهرهای گرفته گفت:
مادرم اصرار داشت که حتما به شما مراجعه کنم.
چرا؟
نمیدانم. گفته حتما باید برای مشاوره به شما مراجعه کنم!
احتمالا موضوعی باعث نگرانی مادرتان شده که گفته به من مراجعه کنید. چه موضوعی بوده و اصلا چرا خودشان همراه شما نیستند؟
سر کار میرود و به او مرخصی نمیدهند برای همین تنها آمدهام.
چه خوب که مادرتان احساس میکنند شما به اندازه کافی بزرگ شدهاید و میتوانید تنها مراجعه کنید. کمی از پدرتان بگویید. بعد هم بگویید مادرتان برای چه موضوعی خواسته شما به من مراجعه کنید.
پدرم را به خاطر اعتیاد شدید به مواد مخدر سالهاست که ندیدهام. والدینم از هم جدا شدهاند و من تنها فرزند این ازدواج به قول مادرم شوم هستم. مادرم میگوید من درس نمیخوانم. از طرفی چون چند خط روی دستم دیده نگران شده که خودکشی کنم!
لطفا اگر اشکالی ندارد این خطها را نشان بدهید و بگویید چرا روی دست خود خط انداختهاید؟
دقیقا نمیدانم چرا، ولی وقتی از دستم خون آمد احساس خوبی داشتم.
حالا که خودتان نمیدانید، من چند مورد را نام میبرم تا بگویید در مورد شما کدامیک از اینها میتواند باشد. قصد بعضی میتواند تنبیه خود برای بیان ناامیدی، برای بعضی رهایی از یک تنش غیرقابل تحمل درونی و گاهی هم میتواند هر دو اینها باشد. این نوع آسیب به خود میتواند نشانگر فریادی از طرف فرد خودزن برای جلب کمک باشد. خیلیها تصور میکنند که این افراد برای جلب توجه خودزنی میکنند. هرچند این مساله توسط پژوهشهای علمی اثبات نشده است. چرا که افرادی که خودزنی میکنند معمولا علایم خودزنی (مثلا جای زخم) را از دیگران پنهان میکنند. بعضی برای بیان غافلگیرانه یک احساس درونی است. گاهی افرادی که به این کار دست میزنند تا حدودی به قصد خودکشی این کار را انجام میدهند. متاسفانه تحقیقات نشان داده است بیش از نیمی از کسانی که دست به خودکشی زدهاند سابقه خودزنی داشتهاند. برخی از پژوهشها نشان دادهاند که پس از خودزنی فرد خودزن احساس میکند واقعی و زنده است. این یعنی فرد خودزن نوعی گمگشتگی دارد. گاهی با این عمل احساس آرامش قلبی به فرد دست میدهد! چون (شدت) ضربان قلب و (هجوم) خاطرات ناخوشایند برایش متوقف میشود. افرادی که در معرض اضطراب یا افسردگی هستند، بیشتر احتمال دارد به این کار دست بزنند. شایعترین نوع خودزنی ایجاد بریدگی، فروکردن سوزن در پوست، جلوگیری از التیام زخم و حککردن عبارات و تصاویر روی پوست با ایجاد بریدگی است. کدامیک با حال و احوال شما تناسب بیشتری دارد؟
همه آنها[خنده]. من واقعا دوست دارم بمیرم، ولی از مرگ میترسم. اینکه گفتید حککردن عبارات و تصاویر روی پوست هم علامت خودزنی است، پس من با خیلیها فرق چندانی ندارم. چون خیلیها خالکوبی دارند، پس آنها هم حالشان خیلی بد است[خنده] .
خالکوبی به معنی حس پرخاشگری به خود یا خودزنی است برای همین در شغلهای حساس به خالکوبی فرد توجه میکنند و اگر خالکوبی داشت، او را در گزینش رد میکنند.
خیلیها برای زیبایی خالکوبی میکنند و اصلا قصد خودزنی ندارند.
متاسفانه این افراد از درون خود مطلع نیستند. خیلیها هم دوست ندارند. چرا آنها فکر نمیکنند که با خالکوبی زیبا شوند؟ کدام علم به خالکوبی روی بدن نمره هنری و زیباییشناختی میدهد؟
کسی که خالکوبی میکند، حتما دوست دارد، چه ربطی به اختلال دارد؟
دوستداشتن فرد به معنی درستبودن نیست. قطعا شما هم قبول دارید که کار درستی نمیکنید والا سعی نمیکردید آن را پنهان کنید. البته بعضیها ممکن است بهطور علنی این کار را انجام دهند. ما دو نوع اختلال داریم؛ یکی خودآزاری یا مازوخیسم و بعدی دیگرآزاری یا سادیسم. اینکه جلوی دیگران انجام شود خودآزاری همراه با دیگرآزاری است. حالا بگویید چه مسالهای باعث ناراحتی شما شده است؟
خیلی حالم خوب نیست. اصلا از زندگیام راضی نیستم. پدر که ندارم و مادرم هم برای اینکه بتواند کرایه و خرج خانه را بدهد دایم سر کار است. من هم همیشه تنها هستم. بیشتر وقتها برای اینکه تنها نباشم با اطلاع مادرم دوستانم به خانه ما میآمدند. آنها از روابطی که با پسرها داشتند میگفتند. برایم جالب بود. به واسطه دوست دوستم آذر با پسری 18 ساله به نام ارشیا آشنا شدم که وضعیتی مثل من داشت و والدینش از هم جدا شده بودند. ارشیا درس نمیخواند و سر کار میرفت. خیلی زود به او علاقهمند شدم. بیشتر وقتها ما چهار نفری با هم بودیم. اوایل با هم بیرون میرفتیم، ولی خیلی زود بنا به پیشنهاد دوست آذر برای جشن تولد رفتیم خانه ارشیا. ارشیا از دوستش مشروبات الکلی هم گرفته بود، ولی من نخوردم. کلی به من خندیدند که چقدر پاستوریزه هستم. آذر با دوستش و حتی ارشیا خیلی راحت بود. من خیلی خجالت میکشیدم. بعد از ناهار گفتند کمی استراحت کنیم بعد برویم بیرون گشت بزنیم. دوست آذر ماشین داشت و در این مدت با ماشین او بیرون میگشتیم. آذر و دوستش رفتند داخل اتاق و من و ارشیا داخل پذیرایی ماندیم. صدای خندهها و شوخیهایشان بیرون میآمد. ارشیا گفت بیا کمی فضولی کنیم. من هم خیلی فضول هستم، به همین خاطر خیلی راحت قبول کردم. اما اصلا فکر نمیکردم همه اینها نقشه است و آذر و دوستش خبر دارند.
عجب آدمهای نامیزانی و چه نقشه نامردانهای! معلوم است که این دوست شما از بقیه مسالهدارتر بوده. چطور شد ارتباطتان با بقیه دوستان کمتر شد؟
خیلی نامردانه مرا وارد روابطی کردند که آخرش شد حس خودکشی! از وقتی دوست آذر، ارشیا را به من معرفی کرد، خودبهخود روابط من با بقیه کمتر شد و بیشتر وقتم با آنها میگذشت.
ادامه این مطلب را در مجله 615 نوشتاری که هم اکنون در کیوسکهای مطبوعاتی سراسر کشور موجود است مطالعه کنید و یا از قست دانلود وب سایت PDF نشریه را خریداری کرده و در گوشی و تبلت خود مطالعه کنید
نویسنده: دکتر علی ملازمانی