• روسیه و چین به دنبال ساخت نیروگاه هسته ای در ماه!

     یوری بوریسف رئیس آژانس فضایی فدرال روسیه روز سه شنبه در یکی از نشست های جشنواره جهانی جوانان در سیر…

  • هنوز ازدواج نکرده ام

    نویسنده: آرین سلطانی براساس سرگذشت: سپهر  سال‌ها گذشت. من می‌رفتم و می‌آمدم، اما نسبت به زندگی هیچ ح…

  • من همسر دوم بودم

      نویسنده: زینب خیرخواه ثابت‌قدم براساس سرگذشت: شیوا سوتیتر: با خجالت به پدرم گفتم علیرضا با ما…

  • بیشتر بدانیم

      غزل صوفی نفخ معده را بدون نسخه درمان کنید نفخ یک مشکل گوارشی رایج است که خیلی‌ها آن را تجربه …

  • یک فنجان سلامتی

      نویسنده: فاطمه شهماری از هر پنج نفر بالای50 سال، یک نفر شکستگی ناشی از پوکی استخوان را تجربه …

آخرین نوشته ها

دریا هم دست خدا دارد!

ساحل

اختصاصی مجله روزهای زندگی –دریا هم دست خدا دارد. آن شب گوشی هومن از دسترس خارج بود. هرگز دیرتر از هشت شب به خانه نیامده بود. آن شب ساعت ده آمد. آماده بودم جنجال کنم، ولی با دیدن نگاه خوشحالش خودم را کنترل کردم و فقط پرسیدم: «دیر کردی. گوشیت …

توضیحات بیشتر »

داستان بیگانه ‏ای که محرم بود

چوپان

اختصاصی مجله روزهای زندگی -داستان بیگانه ‏ای که محرم بود – اسم من دایی رحیم است. هرکس اسمم را می‏شنود، تعجب می‏کند. اگر سرحال باشم و باحوصله، برای آنها تعریف می‏کنم که چرا چنین اسمی دارم. امروز حوصله دارم و می‏خواهم قصه اسمم را به شما بگویم:از مادرم و چند …

توضیحات بیشتر »

کابوس زندگی مادر

مادر

 اختصاصی مجله روزهای زندگی – کابوس زندگی مادر – پدرم را به یاد نمی‌آوردم. مادرم همیشه دور از چشم خانم‌جان می‌گفت پدرم ناکام از دنیا رفته و جوان‌مرگ شده. معنی این چیزها را نمی‌دانستم و هیچ‌وقت هم نفهمیده بودم تا روزی که زنی هم‌سن‌وسال مادرم آمد جلوی مدرسه و وقتی …

توضیحات بیشتر »

ریشه‌های عشق

عشق

اختصاصی مجله روزهای زندگی – ریشه‌های عشق- صدای دستگاه‌ها نمی‌گذاشت صدای زنگ تلفنم را بشنوم. کنار سه‌کاره بودم که موسی با احتیاط زد روی شانه‌ام و اشاره کرد به تلفن همراهم. تقریبا فریاد زدم: «الان کارم تموم می‌شه می‌رم سراغش!» وقتی می‌رفتم کارگاه دیگر هیچ‌چیز برایم مهم نبود. مادرم همیشه …

توضیحات بیشتر »

داستان راز پدر

پدر

اختصاصی مجله روزهای زندگی – پدرم كه مُرد زندگی ما یك‌باره عوض شد و دنیای من به هم ریخت. پدرم مهربان و دلسوز بود و مراقب بود كه كم و كسری نداشته باشم. رابطه‌ام با او همیشه خوب بود. مادرم اما زود عصبانی می‌شد و من به خاطر همین خصلتش …

توضیحات بیشتر »

نیش بزنی، نیش می‏خوری!

قلبی برای یکـ نفر

اختصاصی مجله روزهای زندگی – زهرا خسته بود، ولی مثل فرفره می‏چرخید و به مهمان‏ها سرویس می‏داد. النگویش را برای این مهمانی فروخته بود. هزار بار هم دعا کرده بود که آقای فریدونی که شوهرخاله‏اش بود، از آن مهمانی لذت ببرد و قبول کند درباره مهدی با مدیرکل شرکتی که …

توضیحات بیشتر »

خانه را به مکانی شاد تبدیل کنید

مجله روزهای زندگی – خانه را به مکانی شاد تبدیل کنید. خنده واکنشی هیجانی است که زندگی زیستی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. خنده در خانه همچون آفتاب است، بنابراین اجازه ندهید هیچ روزی آسمان خانه‌تان ابری باشد. خانه جایی است که کودکان و والدین با فضای …

توضیحات بیشتر »

داستان ریشه‌های عشق

اختصاصی مجله روزهای زندگی – صدای دستگاه‌ها نمی‌گذاشت صدای زنگ تلفنم را بشنوم. کنار سه‌کاره بودم که موسی با احتیاط زد روی شانه‌ام و اشاره کرد به تلفن همراهم. تقریبا فریاد زدم: «الان کارم تموم می‌شه می‌رم سراغش!» وقتی می‌رفتم کارگاه دیگر هیچ‌چیز برایم مهم نبود. مادرم همیشه می‌گفت از …

توضیحات بیشتر »

آیا زبان کودکان گستاخانه است؟

اختصاصی مجله روزهای زندگی – تربیت کودکان به دلیل تغییرات اساسی دنیای امروز، اهمیت دوچندانی پیدا کرده است. پیچیدگی‌های دنیا ی مدرن به پیچیدگی روابط فرزند و والدین دامن زده، در نتیجه گاهی پدر و مادر با مسایل و مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند که برای آن راه‌حلی پیدا نمی‌کنند یا تصور …

توضیحات بیشتر »

داستان عبور از مرز خطر

زن اغواگر و طعمه‌هایش

اختصاصی مجله روزهای زندگی – حالم داشت بد می‌شد از آن‌همه سروصدا. نوروز که می‌شد انگار همه فامیل با هم تصمیم می‌گرفتند بیایند خانه ما. در یکی از شهرهای جنوبی زندگی می‌کردیم چون پدرم متولد همان شهر بود و وقتی با مادرم ازدواج کرده بود او را هم آورده و …

توضیحات بیشتر »
قتل در باران

قتل در باران

سرزمین رویایی

سرزمین رویایی

توبه گرگ

توبه گرگ