اختصاصی مجله روزهای زندگی -داستان پناه خواهر – آن شب از وقتی از سر کار برگشتم حس میکردم فضای خانه مثل همیشه نیست. حتی مهدی که آنهمه شر و شور بود و آتش میسوزاند ساکت نشست کنار سفره و بدون اینکه غر بزند سرش را انداخت پایین و غذایش …
توضیحات بیشتر »