اختصاصی مجله روزهای زندگی – زخم روی قلب – آخرهای کلاس بود که پوریا پیام داد: «آبجی بیا بیمارستان. بابا حالش بد شده.» پدرم همه زندگیام بود. چند سال قبل مادر میخواست مهاجرت کند، ولی پدر نمیخواست مادربزرگم را که مامانجان صدایش میکردیم تنها بگذارد. مادر از او جدا شد …
توضیحات بیشتر »