اختصاصی مجله روزهای زندگی– به خاطر مادرم- از نوجوانی به عکاسی علاقه داشتم. هر وقت برای طبیعتگردی میرفتیم با گوشی موبایلم عکس میگرفتم. دلم میخواست در این رشته درس بخوانم. مادر و پدرم اوایل موافق نبودند و میگفتند باید دکتر یا مهندس شوم، اما من دنبال علاقه قلبیام بودم. بالاخره …
توضیحات بیشتر »روسیه و چین به دنبال ساخت نیروگاه هسته ای در ماه!
یوری بوریسف رئیس آژانس فضایی فدرال روسیه روز سه شنبه در یکی از نشست های جشنواره جهانی جوانان در سیر…
هنوز ازدواج نکرده ام
نویسنده: آرین سلطانی براساس سرگذشت: سپهر سالها گذشت. من میرفتم و میآمدم، اما نسبت به زندگی هیچ ح…
من همسر دوم بودم
نویسنده: زینب خیرخواه ثابتقدم براساس سرگذشت: شیوا سوتیتر: با خجالت به پدرم گفتم علیرضا با ما…
بیشتر بدانیم
غزل صوفی نفخ معده را بدون نسخه درمان کنید نفخ یک مشکل گوارشی رایج است که خیلیها آن را تجربه …
یک فنجان سلامتی
نویسنده: فاطمه شهماری از هر پنج نفر بالای50 سال، یک نفر شکستگی ناشی از پوکی استخوان را تجربه …
پژمان جمشیدی دروازه سینما را فتح کرد
پژمان جمشیدی قطعا در سینما آدم موفق تری نسبت به فوتبال است هر چند او در فوتبال نیز هم ملی پوش بود هم…
هوش مصنوعی ترسناک
هوش مصنوعی در حال تغییر شکل دادن به دنیاست . برخی کارشناسان می گویند تا بیست سال آینده در حدود 60 در…
نامادری مهربان ( زیر پوست شهر )
نویسنده: فاطمه شعبانی نامادریها معمولا حتی در قصهها هم نامهربان هستند و بچههای شوهرشان را …
قتل در باران
اختصاصی مجله روزهای زندگی– قتل در باران – هوا رو به تاریکی میرفت و باران که ساعتی پیش ش…
سرزمین رویایی
اختصاصی مجله روزهای زندگی– سرزمین رویایی– اولین خاطره دورم شبی بود که گرگ به روستا زد. ش…
آخرین نوشته ها
بعد از طوفان
اختصاصی مجله روزهای زندگی – داستان بعد از طوفان – میروم لب آب و خیره میشوم به امواج خروشان دریا. امروز دریا مثل افکار من متلاطم است. از کودکی با دریا خو گرفتهام. بوی شوری دریا برایم همیشه خوشایند بوده و با آن احساس نزدیکی میکنم. اکثر روزهایی که من …
توضیحات بیشتر »والدین موفق و مهربان آرزوی همه فرزندان
مجله روزهای زندگی – والدین موفق فرزندان خود را در یافتن استعدادها و موهبتهای خدادادیشان یاری میدهند. والدین مهربان و دلسوز مسوولیت هدایت فرزندانشان را به عهده میگیرند و آنها را به حال خود رها نمیکنند. بسیاری از پدران و مادران از وضع ناهنجار روحی و جسمی فرزندان خود شکایت …
توضیحات بیشتر »با فرزند حساسم چگونه برخورد کنم؟
اختصاصی مجله روزهای زندگی – با فرزند حساسم چگونه برخورد کنم؟(مجله شماره 616) – خانم 40 سالهای به نام الهام وارد اتاق مشاوره شد. پس از سلام و احوالپرسی، از او خواستم علت مراجعهاش را بگوید. به خاطر دخترم سارا مراجعه کردم. 14 سال دارد، دختر بسیار حساس و زودرنجی …
توضیحات بیشتر »میوههای پاییزی غوغا میکنند
مجله روزهای زندگی – هنوز فصل پاییز به پایان نرسیده و همهچیز حالوهوای پاییزی دارد. پاییز فصل رنگهاست. فصلی که طبیعتش لباس رنگارنگ به تن میکند تا بیشتر از دیگر فصلها به چشم بیاید. علاوه بر هزاررنگی طبیعت، از تنوع رنگ، طعم و خواص میوههای پاییزی هم نمیتوان به سادگی …
توضیحات بیشتر »امیدوارم خدا مرا ببخشد
اختصاصی مجله روزهای زندگی -امیدوارم خدا مرا ببخشد – یک خیابان پایینتر از دانشگاه پشت درختی ایستادم تا حبیب بیاید. سفارش کرده بود کسی نباید بفهمد ما با هم دوستیم. اگر کسی بفهمد و داستانش به حراست برسد، خیلی بد میشود. او کاملا مراقب بود دیده نشویم مخصوصا از طرف …
توضیحات بیشتر »با طلاق خداحافظی کنید!
اختصاصی مجله روزهای زندگی – ازهمگسیختگی نهاد خانواده که معمولا با طلاق اتفاق میافتد، تاثیرات نامطلوبی را بر پیکره خانواده و اجتماع دارد که پیشگیری از آن جز با شناخت عوامل طلاق و اثرات آن امکانپذیر نیست. تحقیقات روانشناسی نشان داده است که بچهها مرگ والدین خود را راحتتر از …
توضیحات بیشتر »به دادم برسید من طلاق میخواهم!
اختصاصی مجله روزهای زندگی – مبینا وقت فوری خواست. میگفت حالش بد است و طلاق میخواهد. اولین وقت خالی را به او دادم. زنگ زد و یکریز حرف زد: «تو خانواده و فامیل به من مثبت نگاه نمیکنن. به نظرشون آدم خوبی نیستم و معتقدن خطاهای زیادی کردم. وقتی دانشجو …
توضیحات بیشتر »دخترم تلفن همراه میخواهد
مجله روزهای زندگی – دخترم تلفن همراه میخواهد – خانم جوان 38 سالهای به نام مهسا به همراه دختر 10 سالهاش هستی وارد اتاق مشاوره شد. پس از سلام و احوالپرسی، ظرف شکلات را جلوی هستی گرفتم و از او خواستم هر تعداد که دوست دارد شکلات بردارد. هستی با …
توضیحات بیشتر »نگاهی که قلبم را آتش زد
اختصاصی مجله روزهای زندگی – نگاهی که قلبم را آتش زد- یک روز بهاری که مادر حیاط را شسته بود تا پدرم که از راه میرسد بساط چای را روی تخت پهن کند سرنوشت من عوض شد. پدرم هنوز حوض را آب نینداخته بود و من صبح آن روز که …
توضیحات بیشتر »