• روسیه و چین به دنبال ساخت نیروگاه هسته ای در ماه!

     یوری بوریسف رئیس آژانس فضایی فدرال روسیه روز سه شنبه در یکی از نشست های جشنواره جهانی جوانان در سیر…

  • هنوز ازدواج نکرده ام

    نویسنده: آرین سلطانی براساس سرگذشت: سپهر  سال‌ها گذشت. من می‌رفتم و می‌آمدم، اما نسبت به زندگی هیچ ح…

  • من همسر دوم بودم

      نویسنده: زینب خیرخواه ثابت‌قدم براساس سرگذشت: شیوا سوتیتر: با خجالت به پدرم گفتم علیرضا با ما…

  • بیشتر بدانیم

      غزل صوفی نفخ معده را بدون نسخه درمان کنید نفخ یک مشکل گوارشی رایج است که خیلی‌ها آن را تجربه …

  • یک فنجان سلامتی

      نویسنده: فاطمه شهماری از هر پنج نفر بالای50 سال، یک نفر شکستگی ناشی از پوکی استخوان را تجربه …

آخرین نوشته ها

بالاتر از سیاهی رنگی نیست!

دانشجو

اختصاصی مجله روزهای زندگی – بالاتر از سیاهی رنگی نیست! –  این‌که دلم می‌خواست بروم دانشگاه و معلم بشوم شده بود مایه خنده و شوخی خانواده‌ام و فامیل و آشنا. درسم خوب بود و تلاش می‌کردم که ناامید نشوم، ولی اولین مانع سر راهم مادرم بود. مادری که انگار هرکدام …

توضیحات بیشتر »

پناه خواهر

پناه

  اختصاصی مجله روزهای زندگی -داستان پناه خواهر – آن شب از وقتی از سر کار برگشتم حس می‌کردم فضای خانه مثل همیشه نیست. حتی مهدی که آن‌همه شر و شور بود و آتش می‌سوزاند ساکت نشست کنار سفره و بدون این‌که غر بزند سرش را انداخت پایین و غذایش …

توضیحات بیشتر »

آه خوشبختی کجایی؟

نفس‏های خاموش

اختصاصی مجله روزهای زندگی – آه خوشبختی کجایی؟ – دختری زیبا با چشمان عسلی و قدی بلند وارد اتاق شد. نوجوانی بیش نبود، اما غم چشم‌هایش بیانگر دردی کهنه در وجودش بود. انگار نای سخن‌گفتن نداشت. روزگار خیلی سختی را گذرانده بود. اگر کمی صبر می‌کرد اتفاق‌های بدی برایش رخ …

توضیحات بیشتر »

کدام‏شان عاشق بود؟

عاشق

اختصاصی مجله روزهای زندگی – کدام‏شان عاشق بود؟ – در فرورفتگی کوچه‏ باغ مخفی شدم. دلم رپ‏رپ صدا می‏کرد. اولین بارم نبود که جایی پنهان می‏شدم تا زهرا از آنجا بگذرد و بگویم سلام. بگوید سلام. بگویم دلم برات تنگ شده. بگوید من هم و زود از آنجا دور شود. …

توضیحات بیشتر »

این خاک خانه من است

باغبانی

اختصاصی مجله روزهای زندگی – این خاک خانه من است – قبل از این‌که به دنیا بیایم پدرم به مادرم گفته بود خواب دیده فرزندشان دختر است و از او خواسته بود اسمم را بگذارد ترنج. یک ماه قبل از این‌که به دنیا بیایم پدرم به ماموریت رفته بود و …

توضیحات بیشتر »

هیولایی در مویر‏گ‏هایم!

اچ آی وی

اختصاصی مجله روزهای زندگی  – هیولایی در مویر‏گ‏هایم! –  رزومه و مدارکم را تحویل داده و رتبه خوبی آورده بودم و حتما استخدام می‏شدم. این شغلی بود که هر جوانی آرزویش را داشت، اما فقط نصیب کسی می‏شد که مثل من زحمت کشیده باشد. مادرم از خودم خوشحال‏تر بود. جشن …

توضیحات بیشتر »

نمی‌خواهم نامرد باشم

برف

اختصاصی مجله روزهای زندگی – نمی‌خواهم نامرد باشم – آن شب هوا آن‌قدر سرد بود که حس می‌کردم هر لحظه ممکن است یخ بزنم و همان‌طور که کنار جوی آب نشسته‌ام خشک شوم. دو شب قبل برف زیادی باریده بود. حالا زمین یخ زده بود و بادی سرد می‌وزید و …

توضیحات بیشتر »

دو چشم همیشه خیس

چشم خیس

اختصاصی مجله روزهای زندگی – داستان دو چشم همیشه خیس –  مادرم خیلی زود از دنیا رفت. من اولین فرزندش بودم و پانزده ساله، حمیرا دوازده ساله بود و حمید پنج ساله. شبی که مادر از دنیا رفت همه داشتیم آماده می‌شدیم که روز بعد برویم جشن عروسی خاله‌ام. آن …

توضیحات بیشتر »

جهان تاریک من

جهان تاریک من

اختصاصی مجله روزهای زندگی -داستان جهان تاریک من – از راضیه متنفر بودم و می‌دانستم او هم از من متنفر است. پدر راضیه با مادر من ازدواج کرده بود، آن هم پنج سال بعد از طلاق مادر راضیه. ولی راضیه مادرم را مقصر می‌دانست؛ چیزی که هیچ‌وقت نه من دلیلش …

توضیحات بیشتر »

محسن قصابیان: به دیده‌شدن فکر نمی‌کنم

منصور

گفت و گوی اختصاصی مجله روزهای زندگی – محسن قصابیان: به دیده‌شدن فکر نمی‌کنم- فیلم سینمایی «منصور» به کارگردانی سیاوش سرمدی روایتگر بخشی از زندگی شهید تیمسار منصور ستاری و ساخت اولین جنگنده کاملا ایرانی است. فیلمی که به اعتقاد محسن قصابیان، بازیگر نقش منصور، نیاز جامعه امروز است تا …

توضیحات بیشتر »
قتل در باران

قتل در باران

سرزمین رویایی

سرزمین رویایی

توبه گرگ

توبه گرگ